زندگینامه شهیدنصرا...خواسته

اصل ونسب

پدرش حسين فرزند سالم و مادرش بانويي فداكار بنام كنيز مي باشد. هردو از بندگان صالح خدا بودند كه به وظايف ديني خود عمل كرده اند و اولاد صالحي را تحويل جامعه داده اند.در روستاي ملباريك زندگي كرده اند و اكنون در كاكلي باغك سكونت دارند. وجه تسميه ملباريك به اين صورت است كه در گويش محلي زمينهاي مسطح و هموار را مَل گويند . چون اين نوع اراضي بين اين روستا و روستاي اهشام كهنه با طول زياد و عرض كمتري قرار داشته باريك به نظر مي رسيده است لهذا به آن ملباريك اطلاق نموده اند.

ولادت

شهيد نصرالله خواسته در نهم تيرماه 1339 در خانواده اي اصيل در قريه ملباريك باغك چشم به جهان گشود در دامن مادري مؤمنه و تربيت پدري دلسوز نام نصرالله را برايش انتخاب مي شود. او فرزند اول خانواده است و در گرماي تير ماه جنوب گرمي بخش دوچندان كانون خانواده اي مذهبي مي گردد. انتخاب اينگونه اسامي مانند نصرالله امرالله،شكرالله،يدالله،ماشاءالله، نعمت الله و ….از اين قبيل در خانواده هاي ايراني رواج دارد .يكي از دلايلي كه براي انتخاب چنين اسم هايي مي توان عنوان كرد اشاره هايي است كه خداوند تبارك و تعالي در قرآن كريم به اينگونه موارد داشته است كه بطور مختصر در زندگينامه شهيد نعمت الله پولادي اشاره گرديد. اما اين دليل را تنها دليل براي وجه تسميه چنين نامهايي نمي توان برشمرد بلكه دلايل ديگري ممكن است وجود داشته باشد كه به علت بضاعت كم نويسنده از لحاظ معلومات و دانش بيان آن دور از دسترس است. نصرالله از دو واژه نصر و الله ساخته شده است. كلمه نصر در فرهنگ فارسي عميد ياري كردن ،ياري و ياري كننده معني شده است .در آيه 214 سوره بقره نيز كلمه نصرُالله و نصرَالله آمده است. همچنين در قرآن سوره اي بنام نصر وجود دارد. پس انتخاب اين گونه اسامي براي اولاد در بين مسلمانان ريشه در اعتقادات ديني دارد خصوصاًاينكه در فرهنگ ديني ما انتخاب اسم نيك از حقوقي است كه فرزند بر والدين دارد.

بازيهاي كودكانه

همانطور كه در صفحات پيشين در زندگينامه شهدا اشاره گرديد بازي در روستا سبك خاص خود را دارد و بازيهاي گروهي در محوطه باز بيشتر نمود دارد. نصرالله خواسته علاوه بر بازيهاي دسته جمعي به كوهنوردي علاقه نشان مي داده است و تفريحات سالم خود را از طريق دوستان صميمي خود دنبال مي كرده است گرچه اهل ورزش و تفريح بوده است اما بيشتر وقت خود را به امور سمعي و بصري اختصاص مي داده است.

امرار معاش

اگر انسان قسمتي از وقت خود را به همنشيني با افراد سالخورده كه سرد و گرم روزگار را در روستا چشيده اند و با گوشت و استخوان خود لمس كرده اند مي توان دريافت كه امرار معاش در دهه هاي گذشته در روستا چقدر سخت و طاقت فرسا بوده است. گرچه در كنار درياي سختي ،ساحل صفا و صميميت و همدلي چشم انداز آينده بوده است دلها پاك وبي كينه و قلب ها از كدورت عاري بوده اما بدنها محكم تر از فولاد و درياي قناعت و سلطنت مناعت در نتيجه تلاش و كوشش بدست آمده . معيشت در اين خانواده از ديگر مردم جدا نبوده است در اكثر زندگينامه شهدا وقتي به قسمت امرار معاش مي رسيم گذران زندگي را در تابلوي سختي ها ،رنج ها و مشقت ها ترسيم كرده ايم. آري كارگري ،كشاورزي در سخت ترين شرايط از پگاه تا شامگاه پيشينه مردان روستا بوده است. حسين خواسته پدر شهيد ،حرفه اي غير از اين نداشته است.

تحصيلات

مقطع ابتدايي

شهيد نصرالله خواسته دوره ابتدايي خود را در مدرسه دادگر باغك پشت سر گذاشت او تحصيلات خود را زير نظر معلماني همچون بركت چاهيبخش و ديگر مربيان دلسوز طي نمود او در اين دوره دانش آموزي كوشا بوده و با وجود سختي هاي موجود بدون وقفه و ترك تحصيل اين دوره را به اتمام مي رساند.

مقطع راهنمايي

شهيد پس از اتمام مقطع ابتدايي تحصيلات راهنمايي خود را پي مي گيرد و براي تحصيل به اهرم مي رود . بعد مسافت و دست تنگي و كمبود امكانات تحصيل در اهرم را براي او دشوار كرده بود اما او صبور و بردبار خود را آماده تحمل هر سختي براي ادامه تحصيل كرده بود.شهيد نصرالله خواسته كلاس دوم و سوم راهنمايي را در مدرسه شهيد جلالي بنه گز پشت سر گذاشت و گواهينامه پايان تحصيلات خود را از آن مدرسه دريافت نمود.

مقطع متوسطه

شهيد نصرالله خواسته با جديت هرچه تمامتر تحصيلات خود را در مقطع متوسطه در بوشهر دنبال كرد. او در مدرسه جابر ابن حيان (حاج جاسم بوشهري)ثبت نام نمود .وي در هنرستان رشته برق را انتخاب نمود. در تمام دوران تحصيل با توجه به حسن رفتاري كه در كنار عشق به درس داشت همواره مؤفق بوده و با توجه به مشكلات فراوان هرگز دست از تحصيل بر نداشت. وي گواهينامه پايان تحصيلات متوسطه را از هنرستان حاج جاسم بوشهري دريافت نمود .

جبهه و جنگ

نصرالله خواسته پس از اتمام تحصيلات در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي عضو مي شود .علاقه شديد او به اين نهاد مقدس باعث شده بود كه حتي دوستان خود را نيز تشويق كند تا وارد اين ارگان انقلابي گردند. پس از پوشيدن رداي سبز پاسداري آموزش هاي لازم نظامي را پشت سر مي گذارد و به عنوان يك نيروي آماده عازم جبهه نبرد مي گردد وي به مدت سه ماه سه مرحله به جبهه هاي نبرد اعزام شده است . در اولين مرحله عزيمت به جبهه مريوان مي رود و در آنجا خدمت مي كند. ايشان وقتي به محل برگشت نسبت به تشكيل گروه مقاومت و انجمن اسلامي اقدام نمود. وي در تبليغات سپاه پاسداران بوشهر به امور فرهنگي مي پرداخت تا اينكه در آخرين مرحله درتاريخ 2/12/61 همراه با تعداد زيادي از بسيجيان و نيروهاي سپاه در پادگان امام حسين (ع)‌شيراز فرا خوانده شدند و پس از 48 ساعت به طرف اهواز حركت مي كنند .از همرزمان وي در اين مرحله مي توان از برادر حسن زاير محمدي نام برد.بعد از سازماندهي در اهواز به دارخوين عزيمت مي كنند و در تيپ امام حسين(ع) مستقر مي گردند . فرماندهي تيپ را شهيد خرازي بر عهده داشته است. نصرالله خواسته افتخار اين را پيدا مي كند كه در عمليات ظفرمند بيت المقدس شركت نمايد .وي يك هفته بعد از عمليات در حالي كه در خط پدافندي جاده اهواز ـ خرمشهر مستقر بوده است بوسيله موشك 106 دشمن همراه چند تن از همرزمانش در حميديه به ديار حق مي شتابد . شهادت اين شهيد بزرگوار در 17/2/61 در سحرگاه اتفاق افتاده است .ايشان در زمان شهادت 21 سال و 10 ماه و 8 روز از عمرش مي گذشت.

تشييع جنازه و دفن

شهيد نصرالله خواسته سومين شهيد روستاي باغك است كه پس از گذشت دو ماه و بيست و چهار روز از شهادت غلامرضا احمدي بر روي دستان مردم در زادگاهش تشييع مي گردد. پيكر پاك اين شهيد پس از تشييع با شكوه در ميان عزاداري گرم مردم در جايگاه ابديش بهشت عسكري باغك منزل گزيد.

سجاياي اخلاقي

شهيد نصرالله خواسته ويژگيهاي منحصر به فردي داشت كه او را كاملاً آماده مرگ سرخي چون شهادت نمود. ايشان در جبهه همواره با وضو بوده است و قرائت قرآن به طور روزانه را هرگز فراموش نمي نمود. چهره خندان او صورتش را به رخساري محبوب تبديل مي كرد. جبهه و جنگ را مقدم بر همه امور مي داشت و با پيشنهاد خانواده براي ازدواج در آن ايام مخالف بود. صله ارحام از برنامه هاي او بود ،به اقوام سر مي زد و احوال همگان را مي پرسيد و مصداق صلّوا ارحامكم بود. همچون ساير شهدا سينه اي منور از ذكر خدا و ادعيه داشت. امورات فرهنگي و مذهبي روستا را خود تدارك مي ديد و در گروه مقاومت و انجمن اسلامي شركت فعال داشت. از غيبت پرهيز داشت. نگراني خانواده را يك لحظه تحمل نمي كرد به همين خاطر در مرحله آخر از خانواده بطور مستقيم خداحافظي ننمود و مراتب را از طريق ديگر به اطلاع خانواده رسانيد. در مديريت بسيار قاطع بود و هيچ كاري را تا حصول نتيجه نهايي رها نمي كرد. در خوش بيني نسبت به مردم خارق العاده بود و جمله انشاءالله همه خوب هستند در مواقع لزوم ادا مي كرد . اوقات فراغتش را از طريق كتاب و نوار پر مي كرد ، از او در دنيا هيچ چيز جز كتاب و نوار باقي نمانده است. دسترنج خود را به خانواده مي داد و خود از آن بهره نمي جست. بسيار ساده پوش بود و به دور از تجملات دنيا خود را فردي معنوي بار آورده بود.

خاطرات

‹‹هديه››

ارديبهشت ماه بود و چهره سرزمين طلائي شده بود و نشان مي داد كه وقت برداشت و درو است .پيكي خبر شهادت نصرالله را به ما اطلاع داده بود پدر شهيد مشغول درو بود در اين فكر بوديم كه چگونه او را مطلع كنيم كه به صلاح باشد و با اين فكر كه او با شنيدن خبر مرگ فرزندش چه عكس العملي نشان خواهد داد به سوي مزرعه گندم رفتيم و او را در زير انوار گرم خورشيد تنها يافتيم و خبر شهادت نصرالله را به او رسانيديم ،ايشان با شنيدن چنين خبري دست به آسمان بلند كرد و گفت:خدايا اين هديه را از من بپذير››

<< به نقل ازخضرپژمان

<<عشق به لباس پاسداري››

با نصرالله خواسته در تيپ امام حسين(ع) مستقر بوديم ،روحياتش مرا مجذوب كرده بود اما سئوالي كه براي من بي جواب ماند اين بود كه چرا ايشان حتي يك لحظه دوست ندارند لباس پاسداري را ازتن خود جدا كنند حتي در عمليات كه بيم اسير شدن وجود داشت و حتي در خواب هيچ چيزي بين او ولباسش جدايي نمي انداخت شايد مرگ .تا اينكه دوست مهربان به شهادت رسيد وصيت نامه اش را خواندم و به اين جمله رسيدم‹‹دوست دارم لباس پاسداري كفنم باشد تا انشاءالله پيش خدا روسپيد باشم›› آن موقع به جواب سئوال خود رسيدم كه فهميدم حتي مرگ نيز بين او و رداي سبز پاسداري جدايي نينداخت.

‹‹ به نقل از حسن زاير محمدي››

‹‹آخرين پذيرايي››

16/2/81 كنار خاكريز در خطي كه فاصله زيادي با عراقي ها نداشتيم مستقر بوديم.ظهر است و هوا گرم و خورشيد سر برهنه و از هر تار مويش گرما مي بارد كنار خاكريز نيروها سنگر گرفته اند. جواني ديدم صندوق ميوه اي در دست دارد و در آن گرما از اول خاكريز تا آخر بچه ها را با ميوه پذيرايي مي كند نگاه كردم ديدم نصرالله است كه از بچه ها پذيرايي مي كند روز بعد خود پذيراي شهادت گرديد و به ميهماني آلاله هاي سرخ رفت.

‹‹به نقل از حسن زاير محمدي››

منبع: کتاب اصحاب یمین

مؤلف: سیدمحمدجوادحسینی


|
امتیاز مطلب :
|
تعداد امتیازدهندگان :
|
مجموع امتیاز :
نویسنده : میثم بحرانی
تاریخ :